سال 93 به روایت تصویر
سلام علی اکبر گلم عشق خاله جون
بعد از مدت ها اومدم وبلاگت رو بروز کنم. ماشاالله حسابی آقا شدی و همیشه مراقب فاطمه سما یا بقول خودت آماما هستی و همیشه بوسش می کنی و دوست داری بقیه بفهمن فاطمه سما بچه ماست.
از اول ماه صفر شیر نمی خوری و خدا رو شکر با کمک حاج خانوم همسایه جدیدتون راحت با شیر وداع کردی و مامان به شما گفت که بجای شیر پسته بخوری.
ماشاالله خیلی خیلی خوب صحبت می کنی و جمله میگی و برای من و عزیزجون هم شعر میخنی. موقع اذان کنار باباحاجی می ایستی و نماز میخونی.
عاشق دایی حمیدرضا هستی و دئست داری باهاش توپ بازی کنی.
تقریبا مراحل آخر از پوشک گرفتن هستی و در آستانه دو سالگی آقاتر شدی.
امسال به لطف خدای بزرگ خونه خریدید و از اول دی ماه خونه جدید رفتید.
نمیدونم چرا نسبت به عکس گرفتن آلرژی داری و تا دوربین میبینی میگی نه نه نه. ولی خب من با پشتکار ازت عکس میگیرم و در ادامه چند تا عکس برات میزارم.
ماشاالله لا حول و لا قوه الا بالله