شعر های مادرانه
سلام بر عروسک عسل خاله
عزیزم تو دنیای همه ماشدی از بابابزرگ و مامان بزرگ گرفته تا من و عمو ابوالفضل. حس های مادرانه آبجی کوچولوم هم که اصلاً حرف نداره و زندگی ما با تو شیرین تر از عسل شده.
روز چهارشنبه برای اولین بار با مامان محبوبه تنهایی رفتید حموم و شما هم خیلی پسمل آقایی هستی و توی حموم اصلاً گریه نمی کنی و خیلی آب رو دوست داری. بعد از اون یک روز با دایی حمیدرضا و یک بار هم با بابا جون رفتی حموم و مثل مرغابی می مونی و همش در حال استحمامی.
مامان محبوبه گفته شعرهایی رو که برات می خونه تو وبلاگت یادگاری بذارم و منم فرمایشات خواهری رو انجام دادم.
و اما شعر های مادرانه
علی اکبر نخودچی ابرو نداره هیچی
علی اکبر خوش خنده دوباره داره میخنده
علی اکبر نانازی تو پسر خوب و نازی
علی اکبر گلدسته میون گل ها نشسته
گل می چینه دسته دسته با قیافه خجسته
(مصرع آخر توسط شخص شخیص بنده اضافه شد)
مامان جون سیما هم رفته آهو و داره آب و هوا عوض میکنه و جاش خیلی خالی. مامانی انشالله بهت خوش بگذره و تنت سلامت باشه.
مامان محبوبه می گفت از کریر خوشش نمیاد و برای سیسمونی کریر نخرید. بعد از بدنیا اومدن شما وحیده جون کلی اصرار کرد که کریر خیلی خوبه و راحته و از این حرفا و کریر نوزادی زهرا جون رو برای شما آورد و شما وقتی می خوابی توی کریر خیلی خوشت میاد و میخندی و دوست داری تکونت بدیم. دست وحیده جونی درد نکنه که اسباب آسایش شما رو فراهم کرد و دعا کن که همیشه سلامت باشه.