اولین زیارت، اولین سفر
سلام بر پسملی قشنگ خاله
روز چهارشنبه بابا حسین مرخصی گرفته بود و صبح زود با مامان جون و باباجونی راهی اولین سفرت شدی. اولین مقصد سفر هم شهر مقدس قم و زیارت حضرت معصومه (س) کریمه اهل بیت بود. انشاالله همیشه بخوشی و سلامتی بری زیارت و زیارت خونه خدا و پیامبر (ص) و ائمه اطهار نصیب و روزی شما بشه.
بعد از زیارت هم رفتید زیارت اهل قبور و تا ساعت 11 قم بودید .
بعد راهی آهو روستای دوست داشتنیمون شدید و ناهار خونه عمومحسن جونی بودید و دختر های عمو محسن هم عاشقت شده بودند و حسابی تحویلت می گرفتند.
روز پنجشنبه هم زهرا اینا هم اومدند آهو و یه سر هم رفتید خونه اونا و ناهار هم زنعم آش با سبزی صحرایی درست کرده بود که مامان محبوبه عاشقشه.
خونه مامان جون سیما. روی نرده های بالکن
کنار چراغ علاء الدین مامان جون سیما
عصر هم با مامان جون اینا رفتید سر مزار برای اهل قبور و مادر خدیجه و بابا رمضون فاتحه خوندید و از اونجا هم رفتید خونه عمه خدمه بابا حسین. عمه جون خیلی از دیدن شما خوشحال شدند و چون همنام برادرشون هم هستی بسیار بسیار خوشحال شدند و مامان محبوبه می گفت کلی هم گریه کردند و دلشون برای بابا علی اکبر جونت تنگ شده بود خدا بابا جونیت رو بیامرزه و نگهدار عمه جونی باشه.
ساعت 8:30 شب هم ما رسیدیم آهو و شما با مامان جون و دختر عموها و مامان محبوبه رفته بودید خونه دختر عمو مامان که از بانه جنس میاورند و در حال خرید بودید و شام هم همگی خونه عموحسن بودیم.
جمعه صبح رفتیم آشتیان و یه گشت کوتاهی زدیم و بعد هم همگی رفتیم مزرع نو خونه مامان و بابای عمو ابوالفضلی و اونجا با کمک مامان محبوبه یه آتلیه کوچولو درست کردیم و کلی ازت عکس انداختیم و عصر هم برگشتیم تهران.
ماشاالله خیلی پسری نانازی بودی و مامان و بابا رو خیلی اذیت نکردی و منم برات از قمصر گل محمدی آوردم و توی گل ها غلطوندیمت تا از آلرژی های بهار دور باشی انشاالله.
قربون خنده های نمکیت و لپای شیرینت بشه خاله