علی اکبر جانعلی اکبر جان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

علی اکبر یادگار امام حسین (ع)

جشن دندونی

سلام بر جیگر طلای خاله روز سه شنبه 26 شهریور ماه 1392 همزمان با میلاد پربرکت امام هشتم شمس الشموس حضرت علی بن موسی الرضا مراسم جشن دندونی شما برگزار شد. تقارن این جشن با چهارمین سالگرد ازدواج مامان و باباحسین که در روز 88/8/8 مصادف با ولادت امام مهربانی ها پیوند آسمانی بستند هم جالب بود و این تقارن رو به فال نیک گرفتیم. اون نقاشی بالایی رو علیرضا عمه کشیده. عکس مسواک و خمیردندان هست و نوشته که علی اکبر از دندان هایت مراقبت کن. این ایده از خودش بود ماشاالله خیلی پسرخلاقی هست.     به جز عمه نرگس عزیز که به خاطر کمر درد نتوست بیاد همه مهمان ...
1 مهر 1392

پایان پنج ماهگی

سلام بر گل پسر عسل خاله یک هفته هست که وارد ماه ششم زندگیت شده ای و این روزها خاله ای حال و احوال خوشی نداره و نشد که این پست را به موقع بگذارم. عذر خاله را بپذیر علی اکبر گلم. پنج ماهگیت مبارکـــــــــــــ. این روزها خیلی شیطون و تو دل برو شده ای . دلت می خواهد که همیشه کنارت باشیم و با شما صحبت بکنیم. با باباحاجی دنیایی دارید که نگو و نپرس دوتایی با هم بازی می کنید و وقت هایی که باباحاجی مشغول صحبت با بقیه هستند محو صحبت هاشون میشی و اگه طولانی بشه اعتراض می کنی که چرا با شما صحبت نمی کنند. مامان جون هر روز صبح منتظر شماست تا از در وارد میشی بغلت میکنه و کلی قربون صدقه ات میره و باهات بازی می کنه. وقتایی که ماما...
7 شهريور 1392

جشن

سلام علی اکبر قشنگم دیشب به مناسبت سالگرد ازدواج من و عمو ابوالفضلی رفتیم رستوران زیتون. جای بابا حاجی و مامان جون که هنوز آهو هستند خیلی خالی بود و بهمون خوش گذشت. علی اکبر در کنار آکواریوم زیبای رستوران زیتون بعد از شام هم پاساژگردی و خرید شلوار برای بابایی و کفش برای من. از اونجا هم اومدیم خونه شما و بستنی یخی با تکه های میوه خوردیم که جدید بود و از طعمش هم خوشمون اومد. الهی قربونت برم که خیلی دلت بستنی می خواست و با اخم ما رو نگاه می کردی. بقیه عکس ها در ادامه مطلب در حال انتخاب غذا از منوی رستوران ...
22 مرداد 1392

عید فطر

سلام بر گل پسری گلخنده شوال به ناهید مبارک ابروی خوش ماه به خورشید مبارک آمد خبر از عرش وداع رمضان است عید است به یاران خبر عید مبارک چهارشنبه ظهر ما با مامان جون و بابا جون و دایی حمیدرضا راهی روستای دوست داشتنی آهو شدیم و چون که قرار نبود شما بیایید مسافرت من و دایی وداع سختی با شما کردیم. روز پنجشنبه با بابا حسین که صحبت کردم حسابی مشکوک می زدند و احساس کردم که در راه هستید. شب عید که ما هم اومدیم خونه مامان جون شما هم اونجا بودی و حسابی خوشحال شدم. خانه باباحاجی در آهو   درخت هلو انجیری باغ باباحاجی دشت هزارخانی   باغ عمومحسن- دشت هزارخانی (روز شنبه ناهار...
21 مرداد 1392

افطاری

  سلام قندعسل روزهای سرشار از خیر و برکت ماه خدا به سرعت در حال سپری شدن هست و با وجود روزهای طولانی و گرمای هوا اما حسابی دلمون برای حال و هوای ماه رمضان تنگ میشه. خدای مهربون این ماه رمضان را آخرین ماه رمضان عمر ما قرار مده. روزه های ما رو مقبول درگاه خودت قراربده و توفیق روزه داری هر سال رو نصیب ما بفرما. ماه رمضان امسال هم مثل روال سال های گذشته خونه فامیل افطاری دوره ای بود و خدا رو شکر به همه خوش گذشت.  البته شما هنور نمیتونی موز بخوری فقط ژستش رو گرفتی. آقای هندونه ای ...
14 مرداد 1392

عکـــــــــــــــــس

سلام پسر طلای خاله خاله عاشق اینه که ازت عکس بندازه و با توجه به اینکه سرش شلوغه و سرکار میره هنوز نتونسته با مامان محبوبه یه آتلیه خونگی راه بندازه ولی این عکس ها رو مامان محبوبه جونی ازت انداخته و من خیلی دوستشون دارم. درضمن خاله از سایت عکس پ.رینت برات یه کتاب عکس سفاش داده بود که توی اوایل ماه رمضان برامون ارسال شد و کادوی 100 روزگیت بود قندعسلکم. مبارکت باشه. ...
14 مرداد 1392

شب های قدر

سلام گل پسری امسال اولین شب های قدر رو کنار مامان و بابا و توی خونه احیا گرفتید. امسال دومین سالی بود که از خدا خواستیم بهترین تقدیرها رو برات رقم بزنه و محبت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) و اولاد طاهرینش رو در دلت ریشه دار کنه. خدایا به ما توفیق بده که بتونیم قندعسلی رو به بهترین شکل تربیت کنیم. ...
10 مرداد 1392

جیغ

سلام جیغ جیغوی خاله دیروز صبح که رفتی واکسن 4 ماهگیت رو زدی تا ظهر همه چیز مثل روال قبل بود و مامان محبوبه هم برات کمپرس یخ و بعد هم گرم کردن رو انجام داد و قطره استامینون رو هم خوردی ولی از ظهر به بعد خیلی گریه می کنی و به پات که واکسن زدیم دست می زنیم دردت میگره و همین طور جیغ می زنی . بابا حاجی خیلی دلش برات سوخته بود و مامان جونی می گت که از بی تابی شما گریه اش گرفته بود. خدایا حضرت رباب چی کشید وقتی علی اصغرش تشنه بود. توی عکس بالا هم قهر کردی و نمی خواهی شیر بخوری. خاله قربون قهرت بره. پاشو مرد که قهر نمی کنه. شیر هم نمی خوری و همه رو نگران کردی. آخه چرا شیر نمی خواهی یعنی گرسنه نیستی یا اینکه روزه گرفتی. امر...
2 مرداد 1392

میلاد کریم اهل بیت+4ماهگی+ واکسن

سلام پسرک 4 ماه خاله اول از همه میلاد سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی (ع) کریم اهل بیت بر شما مبارک. امشب شب تبریک به مولای متقیان به خاطر تولد اولین فرزندشان و شب عیدی گرفتن از ایشان هست. از خدا می خواهیم که فرج مولایمان را نزدیک گرداند و شما را از سربازان واقعی مولا قرار بدهد. الهی آمین و اما امروز چهارماهه شدی مبارکه مبارکه مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــ. از چند روز قبل نگران واکسن زدنت بودیم و خدا رو شکر تا الان خیلی اذیت نشدی. این روزها زود تر از سرکار می آییم خونه مامان جون و یک ساعتی من و شما حسابی با هم بازی می کنیم و خونه رو روی سرمون می گذاریم. بعد هم در کنار هم تا نزدیک های اذان مغرب می خوابیم. ...
1 مرداد 1392